محل تبلیغات شما

چند شب قبل خیلی ریلکس روی مبل نشسته بودم و با لپ تاپم فیلم تماشا می کردم که یکهو حس کردم توی سرم دوران افتاده. نمی دانم چه طور توضیحش بدم. وقتی پارسال توی کافه کنار خاله ام غش کردم این طوری نبود. آن موقع فقط یکهو دنیا سیاه شد. ولی آن شب فقط دنیا کمی می پرخید و همه چیز داشت دو تا می شد. سعی کردم اول نادیده اش بگیرم. چند باری چشم هایم را باز و بسته کردم تا ببینم تعادل به دنیا بر می گردد یا نه. برنگشت. وقتی دیدم بدنم هم دارد بی حس می شود و نمی توانم خودم را نگه دارم با همان حال بد بلند شدم و رفتم توی اتاقی که مامان و بابا بودند. انتظار نداشتم که اتفاقی بیفتد.

مامانم را صدا زدم. در نظر خودم خیلی با ملایمت بود ولی مامانم بدجوری از جا پرید و بعد بهم گفت که زهره ترکش کرده ام. و دقیقا همین لحظه بود که دیگر نتوانستم خودم را نگه دارم و نقش بر زمین شدم. گیج و منگ نمی توانستم چیزی حس کنم ولی به هوش بودم. تا چند ثانیه بعد بابا هم آمده بود که خودش را برساند کنارم و پایش پیچ خورده بود و نقش بر زمین شده بود. به جان خودم فکر کردم دارم می میرم. چون تا حالا همچین چیزی برایم پیش نیامده بود. بعد حالا این وسط مامانم می گفت: "پاشو بشین، ستایش." انگاری عمدا افتاده ام زمین. سعی کردند من را بنشانند ولی حسی نداشتم و دوباره افتادم.

بعد از چند ثانیه حس هایم برگشت و توانستم حرکت کنم ولی همچنان حالم خوب نبود. مامان و بابا چه کردند؟ همان کاری که هر وقت حالم بد است می کنند. یک تکه نبات گذاشتند توی دهنم.

حالا منظور من از نوشتن این ها این نبود که شرح از حال رفتنم را بگویم. هدفم در اصل شرح اتفاقات بعد از حال رفتن است. اینکه بگویم چه قدر خانواده نازنینی دارم. یعنی توی همان ثانیه اولی که حسم برگشته و خودم دارم از ترس سکته می کنم که چه بلایی سرم آمده مامانم بدون هیچ فکری می گوید: "نکنه ام اس گرفته؟" من هم این شکلی بودم که: "کاملا از شما ممنونم که بهترین حالت ها رو همین الان بهم یادآوری می کنید."

این که هیچی. دیشب بابام بهم گفت: "می خوایم بخوابیم. اگر می دونی قراره غش کنی همین الان انجامش بده بعد کسی رو بیدار نکن."

تا این حد من خانواده نازنینی دارم.

 

چنین خانواده گلی!

دوست پسری که هیچ وقت نیامد/ جنگنده با طبیعت به مدت 24 سال!

نمی دانم چه مرگم شده

ولی ,توی ,مامانم ,ام ,حس ,کنم ,و بابا ,چند ثانیه ,مامان و ,بود که ,و نقش

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

برادری نهج البلاغه با قرآن